سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود کتابهای علمی انگلیسی

نظر

جهان در اوایل این ماه ، هنگامی که برنده جایزه نوبل ، تونی موریسون ، در سال 88 درگذشت ، صدای ادبی قدرتمندی را از دست داد. بوستل به افتخار خاطره او متوجه شد که منظور از تونی موریسون برای نویسندگان زن سیاه ، از جمله الیزابت آچهوو ، نکاتی جیمسین است. و دیگران به قول خودشان

 

 

تونی موریسون ، که قبل از نویسندگی به عنوان سردبیر در خانه تصادفی مشغول به کار بود ، نخستین رمان خود با عنوان "Bluest Eye " را در سال 1970 منتشر کرد و آن را با 10 رمان بزرگسال دیگر ، چندین اثر غیرداستانی و مجموعه نثرها دنبال کرد. موریسون همچنین پنج فرزند کودک به همراه پسرش اسلید موریسون که در سال 2010 درگذشت منتشر کرد.

 

کمک های تونی موریسون به نامه های آمریکایی در طول عمر او غافل نشد. سومین رمان او با نام " سلیمان" ، جایزه ملی کتاب منتقدین را در سال 1978 به دست آورد و پنجمین رمان او ، معشوق ، جایزه پولیتزر برای داستان را در سال 1988 به خانه آورد. موریسون جایزه نوبل ادبیات در سال 1993 را دریافت کرد و از مدال ریاست جمهوری تقدیر شد. آزادی در سال 2012. او به تازگی جایزه طلای آکادمی هنر و نامه ها را برای موفقیت در زندگی در ماه مه 2019 دریافت کرد.

 

در اینجا تأثیر تونی موریسون بر نویسندگان زن به تعبیر خودشان آمده است.

 

NK Jemisin ، نویسنده "چه مدت" ماه آینده سیاه تا؟

 

لورا حنیفین

وی گفت: "او به رغم جهان بهترین های خود را به جهان بخشید و همه ما را ثروتمندتر کرد ؛ زیرا او این کار وطنی است. من از او چیزهای زیادی آموختم. همه کارهای او را نخوانده ام. عزیز - اما در زمانی که می خواستم نویسنده شوم و به من گفته می شد که "زنان سیاه نمی کنند ،" در آنجا او این کار را انجام می داد. حتی به من ایده می داد که چگونه موهایم را در تلویزیون بپوشم. "

 

ماه آینده Black Jemisin تا چه اندازه سیاه است؟ اکنون در دسترس است

 

 

الیزابت آچهو ، نویسنده "شاعر X"

 

استفانی ایفندو

"گوش دادن به صحبت های تونی موریسون همیشه مرا از بین برده است. من مستند او را تماشا کردم ، تونی موریسون: قطعه هایی که من چند هفته پیش هستم و این احساس خیلی ویژه ای داشت. به خاطر اینکه او در حالی که هنوز زنده بود از او تجلیل می شود تا در حالی که زنده بود زنده باشد. در مورد نامه های آمریکایی بسیار کار کرد: هم نویسنده هایی که او نوشت ، و هم نویسندگان زیادی که او به عنوان سردبیر در خط مقدم معرفی کرد.

 

وی گفت: "او خیلی چیزها بود. بله ، یک نویسنده درخشان و درخشان ، اما با شوخی عبارات ، هدفمند در گفتار ، هدفمند در گفتار ، متد در حرکات ، متفکرانه در پاسخ های او و یک فرد معتبر ، معتقدم خیلی موهبت است . ما را خیلی رها کرد. و با توجه به علاقه او به ارواح ، من مطمئن نیستم که او اصلاً ما را ترک کرده است. "

 

نمایش های The Poet X و With the Fire on High of Elizabeth Acevedo در حال حاضر در دسترس است.

 

Tomi Adeyemi ، نویسنده "بچه های خون و استخوان"

 

دیوید لیوینگستون / گتی ایماژ سرگرمی / گتی ایماژ

"برای من ، تونی موریسون نمادی بود که مشعل ما را حمل می کرد. او حقایق ما را با ظرافت و لطف در زمانی نوشت که جهان هنوز نمی خواست زیبایی و قدرت سیاه را تصدیق کند. من از همه آنچه او انجام داد ، قدردانی می کنم. او همه قدرت را به دست آورد ، و همه دیوارهایی را که او شکسته بود تا دیگر نویسندگان سیاه پوست بتوانند در پله های او دنبال کنند. "

 

فرزندان خون و استخوان Tomi Adeyemi هم اکنون در دسترس است.

 

 

رنا بارون ، نویسنده "Kingdom of Souls"

 

آرون باند

"تونی موریسون برای نسل ها یک راهنما نور و اخلاق اخلاقی بود. او قلب ما را لمس کرد ، ما را گریست و ما را به چالش کشید تا با عمیق ترین ترس هایمان روبرو شویم. از دست رفته ؛ او را جشن می گیرند. میراث او برای آینده نسل ها مومیایی خواهد بود. "

 

Kingdom of Souls Rena Barron در تاریخ 3 سپتامبر است و برای پیش سفارش در دسترس است.

 

 

ایوان نبرد-فلتون ، نویسنده "یادآوری"

 

یان رابینسون

من می توانم ببینم که زندگی و شرایط چگونه شخصیت ها را به همان اندازه که شخصیت ها داستان را خلق می کنند ، خلق کردند. دهه ها قبل ، چیزی را پیدا کردم که نمی دانستم در صفحات آن احتیاج دارمآهنگ سلیمان ، Bluest Eye ، Tar Baby و محبوب . راحتی و درک ، تعلق و امید پیدا کردم. من دوباره به این داستانها روی می آورم که در زمان درگیری ، هرج و مرج یا مراقبت قرار می گیرم و هر زمان و هرچند چیز دیگری را که لازم دارم ، پیدا می کنم ، یک هدیه کوچک ، یک عمل مهربانی که باعث می شود لبخند بزنم ، فکر کنم ، تصور کنم ، احساس کنم ، خلق کنم ، گریه کن ، و امید.

 

"هنگامی که من فرصتی برای شنیدن تونی موریسون به صورت حضوری داشتم. او در جشنواره های Hay در اینجا در انگلستان بود و اگرچه هر دو خیلی از خانه دور بودیم ، اما صدای او ، داستان های او ، قد و قامت او باعث شد که احساس کنم خانه به خانه آمده بود. وی به انگلیس از طریق رمان ها ، مقاله ها ، گفتگوها و مصاحبه های خود ، فضاهایی را ایجاد کرد که شخصیت های سیاه پوست ، زندگی می کردند ، دوست داشتند و می خندیدند در حالی که در جستجوی مشاغل واقعی موجود در جهان بود که اغلب به نظر می رسید برای پاک کردن آنها طراحی شده است. تونی موریسون واقعاً افسانه. او برای همیشه از من الهام می گیرد از صفحه و خارج. "

 

ایوان نبرد-فلتون را به یاد حال حاضر در دسترس است.

 

 

تریشا آر. توماس ، نویسنده "نفیلی متاهل"

 

کریستی فونتاگامیلاس

"تونی عزیز ،

 

Bluest Eyeمن را در سال اول دانشگاه من با صدای عمیق شما آشنا کردم. صفحات را پاره می کنم ، همیشه با کلماتی که روحم را با شجاعت تغذیه می کند ، جاری می شود. با قدرت از بین رفتم و نمی دانستم که دارم. شما به من این اجازه را دادید که به نوعی در مورد دنیای اطرافم احساس کنم. کسی که من با احترام به آن معرفی شده ام که باید بپذیرم و ساکت باشم تا توازن ظریفانه ای که هرگز عصبانی نمی شوم را مختل کنم. صحبت نکنید و یا خود را خجالت می کشید ، به نظر می رسید مانترا زندگی در روز یک زن سیاه پوست است. در عوض ، من با صدای بلند نوشتم. من نوشتم که فریاد بزنم ، فریاد بزنم و هر بار یک صفحه شنیده شوم. یاد گرفتم که چگونه می توان گفت بین خطوط گفت. لطف و توانایی شما برای صحبت کردن آرام با حقیقت الهام بخش و من را برانگیخت و این کار را برای نسل های زنان ادامه خواهید داد. من تو را همیشه در قلب و ذهنم نگه می دارم.

 

ارادتمند شما،

 

تریشا آر. توماس "

 

Trisha R. Thomas " Nappily Married در تاریخ 12 نوامبر (خارج از کشور) است و برای پیش سفارش در دسترس است.

 

 

Reniqua Allen ، نویسنده "همه این یک رویا بود: نسل جدید با وعده شکسته به آمریکای سیاه روبرو می شود"

 

نینا سابین

"تا زمانی که سه سطر اول هر اثر تونی موریسون را می خوانید ، تسلط او بر کلمات و قدرت تحول آمیز آنها را می فهمید. به احتمال زیاد شما دچار اضطراب غرق ، اسیر ، متزلزل ، متلاطم شده یا به سادگی از زیبایی و حقیقت حرکت کرده اید. که اغلب آنها فاش می کنند. برای من آن لحظه با Tar Baby همراه شددر کالج وقتی کلمات را می خواندم ، "همه روایت ها برای من به عنوان گوش دادن شروع می شود." به عنوان یک نویسنده ، این کلمات مانند بسیاری دیگر آویزان شدند و من سعی کردم با گذر از توپ قدرتمند او ، با هر کلمه ای که دارم ، این خرد را استخراج کنم. خواندن. استماع. خواندن یادگیری. استماع. با این حال ، امروز به عنوان یک نویسنده زن سیاه پوست ، فقط مهارت خانم موریسون به عنوان کلمه کلیدی نیست که من بیشترین کار را با خودم انجام دهم ، بلکه علامتی است که وی به عنوان یک زن سیاه پوست در جهان مرتباً علیه افرادی که شبیه او هستند ، ایجاد کرد. توانایی او برای ایستادن با افتخار ، گفتن حقیقت بسیار واضح و فصیح ، بدون ترس به معنای حجم است. تمایل او برای صحبت با زنان سیاه پوست ، نوشتن برای ما ، ویرایش آثار ما و اجازه می دهد داستان های ما در جهانی گفته شود که (نمی خواست) آنها را بشنود ، به من گفت که او به عنوان یک شنونده بسیار نویسنده است. به من ، تونی موریسون به داستان های زنان سیاه پوست - از اجداد ، مادران ، دوستان و خواهران من گوش می داد و آنها را حمل می کرد ، آنها را تجزیه و تحلیل می کرد و به جهانیان اجازه می داد روایت ما ، داستان های ما ، بشریت ما را که غالبا مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند قرار دهند. او برای من همه چیز بود - نویسنده ، داستان نویس ، غول پیکر ، اما مهمتر از همه اینکه او زن بودن سیاه پوست بود ، شخصیت سازی شده. او عاشق و درد بود که به یکی پیچید و من هر وقت صحبت می کرد و هر بار که سخنان او را می خواندم ، آن را در چشمانش می دیدم. من او را شخصاً نمی شناختم ، اما احساس می کردم خانم موریسون من را می شناسد. مرا درک کرد. و بیشتر از همه ، احساس می کردم او به من گوش می دهد. او ما را شنید. من به سادگی او را دوست دارم و هر کاری را که او انجام داده است. نه تنها آرزو می کنم حتی یک چهارم از نویسندگان او باشم ، بلکه آرزو می کنم که بتوانم نیمی از زنی باشم که ایستاده بود ، قد بلند ، شجاعانه ، غیرمجاز ،

 

Reniqua Allen"s All یک رویا: نسل جدیدی که با وعده شکسته شده به آمریکای سیاه روبرو می شوند اکنون در دسترس هستند.

 

 

بریجتت دیویس ، نویسنده "جهان مطابق با فانی دیویس: زندگی مادر من در شماره های دیترویت"

 

نینا سابین

"یک ملاقات شخصی من با تونی موریسون هیچ کلمه ای را شامل نمی شد ، اما این یک بچه را درگیر کرد.

 

در اواسط دهه 1980 یکی از دوستان از من خواست که در جلسه استماع " Dreaming Emmett" به او بپیوندم ، نمایشنامه ای که موریسون در مورد Emmett Till نوشت. دوست من یک فرزند خردسال ، اردن داشت و به من احتیاج داشت که او را در حین استماع او را نگه دارم. ما وارد استودیو شدیم و خود تونی موریسون هم آنجا بود. من متوجه نشده بودم که او در آنجا خواهد بود ، و در حضور او ، من قادر به صحبت کردن نیستم ، گویی او به نوعی به من نگاه می کند و می داند که چقدر با رشادت ، چهار رمان اول او را ریختم. (من به معنای واقعی کلمه تار عزیزم را خوانده امدر یک جلسه در داخل کتابخانه کالج اسپلمن). دوست من کودک را به من داد و داخل اتاق استماع شد. با تماشای مرخصی مادرش ، جردن کوچک بلافاصله شروع به گریه کرد و در تمام بی تجربگی بیست و یکم ، من وحشت کردم. من مدام می گفتم ، "شاه ، شو" ، و شروع به قدم زدن کردم ، سعی کردم او را تسلی بدهم ، اما فایده ای نداشت. خانم موریسون قدم به سمت من گذاشت و بدون کلمه ای او را در آغوش گرفت. من او را به کودک تحویل دادم. جردن به چشمانش نگاه کرد و جلوی گریه را گرفت. در حالی که او به آرامی او را لرزاند و کم کم خلوت کرد ، او را زد. به نظر می رسید که چهره اش متنفر شده است ، نمی تواند به دور نگاه کند.

 

این احساسی است که من هنگام اولین بار خواندن سلا داشتم .

 

سالها بود که من در خانه و محل کار به دیوارم می نگاشتم ، و در داخل مجله توضیحات نویسنده سولا: "به نوعی ، عجیب و غریب او ، ساده لوح بودن ، هوس او برای نیمی از معادله اش نتیجه این بود. تخیل بیکار اگر نقاشی می کرد ، یا خشت می کرد ، یا رشته رقص یا رشته ها را می دانست ، اگر کاری داشت که کنجکاوی عظیم و هدیه اش را برای استعاره درگیر کند ، شاید بیقراری و دلهره را با هوی و هوس برای فعالیتی که همه او را فراهم می کرد تبادل می داد. او آرزو کرد و مانند یک هنرمند بدون شکل هنری ، او خطرناک شد.

 

این گذشت وقتی به تلاشهای اولیه من برای زندگی نوشتن پرداختم ، به من شجاعت بخشید. اما بیشتر به من کمک کرد ، همانطور که خود این رمان ، خواهر بزرگ درخشان و محبوب من را که خیلی جوان درگذشت درک کردم. موریسون راهی برای پردازش غم و اندوه مرا فراهم کرد و درک بله ، خطر یک زن سیاه پوست را که مجبور شد از زندگی غنی داخلی خود مجبور شود ، درآورد.

 

سالها بعد از برخوردم با خانم موریسون و جردن کوچک ، خودم مادر شدم. من هنوز در تلاش بودم تا بنویسم ، و بلاتکلیف چطور این کار را انجام دهم و تمایل به مطالبات قریب الوقوع مادر بودن دارم. باز هم ، سخنان عاقلانه خانم موریسون مرا پیدا کرد. او یک بار به یک مصاحبه کننده گفته بود که هنگام نوشتن درهای خود را به پسران خردسالش بسته نیست ، زیرا آنها به نویسنده احتیاج ندارند ، آنها به یک مادر احتیاج داشتند. اوه ، چطور این کار به من کمک کرد که در طول شب ، گریه کودک ، هنگام کارم بیکار بمانم. اما هرچه فرزندانم بزرگتر شدند ، من به بخشی دیگر از توصیه های موریسون ادامه دادم: "زنان خود را مدیون تمام خودشان هستند ، به همان اندازه که فرزندان خود را مدیون بهترین خودشان هستند."

 

بعداً ، وقتی که ادعا کرد ، دوباره از بینش او نتیجه گرفتم ، "به نظر می رسد زنان سیاه پوست می توانند لانه و ماجراجویی را با هم ترکیب کنند ... آنها بندرگاه و کشتی امن هستند. آنها مسافرخانه و دنباله دار هستند. ما ، زنان سیاه پوست ، هر دو را انجام می دهیم. این بار او به من گفته هایی برای توصیف مادرم در خانه و همچنین زندگی خارج از جهان - و آزادی جلوگیری از تلاش برای دفاع از انتخاب های مادرم برای دیگران.

 

شاید این روشی منحصر به فرد باشد که بزرگی نویسنده را اندازه گیری کنیم ، با این کار که چگونه هر یک از ما می توانیم سخنان نویسنده را که ما را تغییر داده است به یاد بیاوریم ، همین چیزی را که ما در لحظه مورد نیاز داشتیم ، به ما هدیه می کند ، اغلب بدون اینکه بدانیم به آن احتیاج داریم.

 

برای زنان سیاه پوست این بود: مادر موریسون به ما اجازه داد که باشیم.

 

ما درد و سردرگمی و ترس خود را در آغوش قوی او قرار دادیم و او ما را لرزاند و ما را به زبانی که ما را دید و به ما اطمینان داد که دوستشان داریم پیچید. و هنگامی که او زندگی ما را به ما بازگرداند ، ما دیگر با خیال راحت و بی قرار و مطمئن نبودیم. ما بعد از آن متفاوت بودیم ، آرامتر و محتوا.

 

اما به روشی جدید هشدار دهید. "

 

بریجتت دیویس : جهان طبق گفته های فانی دیویس: زندگی مادر من در شماره های دیترویت امروز در دسترس است.

 

 

ایمانی پری ، نویسنده کتاب "تنفس: نامه ای به پسران من"

 

سمیر خان

"تونی موریسون: از نظر آمریکایی میانه غربی ، کاتولیک و بسیار سیاه از نظر شکل بسیار خیره کننده بود. و یک استاد فرم. وقتی از او پرسیده شد ،" شما از چه نویسنده تقلید می کنید؟ " من فکر می کنم همه ما او را فکر می کنیم یا می گوییم ، یا اگر اینگونه نباشیم ، زیرا تواضع استدلال زبانهایمان را به خود جلب می کند. شکستن ، پشتهای زخم خورده و خم شده ، اما توسط زنان کشیش که خود را دستکاری کرده بودند ، نگه داشته شد ، او می توانست کتابی مانند درخت بنویسد ، او به زنان و آقایان گفت ، و کودک نیز شاهد است: آرزو می کند در هر جهت ، روزمره خدا ، عقل بی نهایت در هر روز. او داستانهای ما را به همان شکلی که هست و مانند آنها خواهد گفت. جهانی بدون پایان. آمین. "

 

نفس ایمانی پری : نامه ای به پسران من در تاریخ 17 سپتامبر منتشر شده است و برای پیش سفارش در دسترس است.

 

 

کلیشا بوخانون ، نویسنده "صحبت از تابستان"

 

دژون بارنز

پرتره او مصاحبه هایم را که من از آنها قاب کردم محور شده است ، صورتش بر روی کارت هایی که دوستانم برایم ارسال کرده اند محکم شده است ... همه برای هر روحیه و الهام و شب پر ستاره و تاریک ترین ساعت آماده ام. او را به خانه فراخوانده است تا آسمان را بنویسد و اکنون در حال رعد و برق صحبت کند. او همیشه در لطف همیشگی ما استراحت می کند. "

 

سخنرانی کلیشا باخانون از تابستان اکنون در دسترس است.

 

 

رنه واتسون ، نویسنده "برخی مکان ها بیشتر از سایرین"

 

شاون سیمز

"من تونی موریسون را نمی شناختم ، اما من تونی موریسون را می شناختم. او من را نمی شناخت ، اما او مرا می شناخت . چنین رابطه صمیمی بین قصه گو و خواننده وجود دارد - یک زمزمه نرم بین صفحات: من شما را می بینم ، می دانم . همیشه در کارهای تونی موریسون احساس اعتبار می کردم اعتماد به نفس غیرقابل اعتماد ، لطف او ، حقیقت گفتن او به من نقشه راه تبدیل شد.او به من اجازه نوشتن داستانهایی را که می خواهم در جهان ببینم به من داد که کار او به من آموخت که نوشتن برای دختران سیاه و زنان خواستار بالا است. من برای همیشه کار خود را مانند کتاب، رفتن به آن وقت و زمان را به خواندن دوباره، برای پیدا کردن شجاعت، برای پیدا کردن شفا، برای پیدا کردن راه من است. "

 

برخی از مکان های رنه واتسون بیشتر از سایرین در تاریخ 3 سپتامبر است و برای پیش سفارش در دسترس است.

 

 

Dhonielle Clayton ، نویسنده سریال The Belles

 

با احترام از Dhonielle Clayton

در گوشهایشان زمزمه می کنند که از پارچه ای نیرومند آمده اند و هرگز نیازی به تقطیر آن برای کسی نیست. او به ما آموخت که چشمان خود را باز کنیم ، بلوک هایمان را نگه داریم ، و سر خود را برای اجدادمان بالا ببریم ، همیشه در اینجا با ما هستیم ممنون که حقیقت را گفتید راحت باش ، بانوی بزرگ که در محافل غم و اندوه می نشینیم زیرا داستان دیگری از شما نخواهد ماند. من شما را در چهارراه می بینم ، آماده برای داستان بعدی. "

 

قسط دوم Dhonielle کلیتون در سری BELLES، سرمدی رز ، در حال حاضر در دسترس است.

 

 

آنیسا گری ، نویسنده کتاب "مراقبت و تغذیه دختران گرسنه"

 

با ادای احترام از بانی جی هیت

وی گفت: "تا زمانی که به یاد بیاورم ، می خواستم نویسنده شوم. اما این میل بعد از خواندن کتاب اول تونی موریسون ، محرک بی امان شد. اما من این فرصت را داشتم که یک نسخه از Bluest Eye را در کتابخانه محلی کشف کنم ، این کشف غیر منتظره شگفت آور خواهد بود. راهی که قبلاً ندیده بودم. اینجا زندگی هایی پیچیده و حماسی به زبان غنی و متن ترانه ارائه شده بود. من ادامه خواهم داد که خیلی از کارهای تونی موریسون را بخوانم و دوست داشته باشم ، از داستان تا مقاله ، اما اولین رمان او ، Bluest Eye«با صداقت و زیبایی و تراژدی آن» ، همه چیز ممکن را به من نشان داد. این دروازه من به نبوغ تونی موریسون و الهام بخش بود. "

 

مراقبت و تغذیه دختران گرسنه Anissa Grey هم اکنون در دسترس است.

 

 

پاتریس کالدول ، سردبیر "یک ققنوس که اول باید بسوزد"

 

"یک خط در مقدمه من برای یک ققنوس First Must Burn وجود دارد که درباره زنان سیاه ققنوس می سوزاند ، که ما به آنها لیمون داده می شود و لیموناد درست می کنیم. هیچ کس تجسم آن چیزی بیش از تونی موریسون نیست. داستان او فوق العاده الهام بخش است. همانطور که بسیاری گفته اند روزهای گذشت او ، Bluest Eye را تصور کنید - قابل توجه - اولین حضور شما. تصور کنید که برنده جایزه نوبل ادبیات ، یک پولیتزر و مدال آزادی ریاست جمهوری شوید ، تا فقط چند مورد از تحسین های وی را در زندگی خود ذکر کنید. آن عبارت غالباً از او درباره نوشتن کتابی که می خواهید بخوانید وجود دارد و آن ، برای یک جوان ، همه چیز بود. داشتن یک زن سیاه پوست که چنین چیزهایی را غیرقابل توصیف از نظر خود سیاه و سفید و درباره او می نویسد. او به من الهام بخش است که از یک رویایی به یک نویسنده سوق دهم ، تا واقعاً سخنانم را روی کاغذ بگذارم و معتقدم که آنها می توانند داستانهایی باشند که روی قفسه ها نشسته اند. محبوببه من زبانی داد که با آن شروع به باز کردن آنقدر آسیب های بین نسلی کنم تا مکالمه ای با خانواده ام در مورد دردهایی که گذشت انجام دهم و در عوض متعهد به گذراندن امید و عشق باشم. روح موریسون وقتی انرژی احساس کرده است که بیشتر از یک بار احساس کردم که از زندگی خودم درمورد زندگی خودم دست بردارم ، احساس انرژی می کند. او به من گفت که من بهترین چیز من هستم و وقتی آن کلمات را دیدم ، آن را باور کردم. برای همیشه سپاسگزار حتی توضیح بدهی را که احساس می کنم به او بدهکار نیستم ، رویاهایی که او از من الهام بخش است ، دنبال کردم و هدایایی که به من داد. روح او همیشه زنده خواهد ماند. "